بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

برای پسرم بردیا

نی نی پارتی شازده آرتین

٥/٥/٩١ خونه شازده آرتین دعوت بودیم اونجا کم کم می خواستی 4دست و پا بری ولی چند قدم می رفتی و می خوردی زمین تقریبا همه دوست جونات بودن خیلی بهت خوش گذشت با دوستات (البته به مامانی هم خیلی خوش می گذره با مامانهای دوستات)                                                                        ...
20 مرداد 1391

بالاخره 4 دست و پا رفتن جنابعالی

تقریبا 9 مرداد 91 یه روز صبح که از خواب پا شدی و طبق معمول صبحانه خورده بودی و مشغول بازی با اسباب بازیهات بود من هم که توی آشپزخونه کار داشتم یهو چشمم بهت افتاد و دیدم داری 4دست و پا می ری البته خیلی میلرزیدی فکر کنم می ترسیدی من خشکم زده بود آخه همش 4روز بود که داشتی سینه خیز می رفتی قربونت برم عسلیییییییییییی (البته اینم بگم اگه دیر تو وبلاگت نوشتم خبر به این مهمی رو نت خونه 2هفته قطع بود عزیز دلم )                 ...
20 مرداد 1391

اولین سینه خیز شازده

دبروز 4/5/91 صبح وقتی از خواب بیدار شدیم (من و جنابعالی) داشتیم صبحانه می خوردیم که مامان طاطا زنگ زد اومد تو کلی باهات بازی کرد و آخر سر گفت سیر نمی شم طفلکی بابا منصور اونم دلش بردیا می خواد (آخه تقریبا باید هرروز یا یه روز درمیون تورو ببینند مامان بابای بابانیما) خلاصه ما هم آماده شدیم و رفتیم ناهار اونجا ..... عصر اون روز وقتیکه بابا منصور داشت باهات بازی می کرد و هی کمکت می کرد 4دست و پا بری یه دفعه خودت شروع کردی سینه خیز رفتن البته یه جور خاص خیلی بامزه مخلوطی از 4دست و پا و سینه خیز حالا حتما برات فیلم می گیرم قربونت برم من گل پسرم دیگه آقا شده و مثه یه مرد می خواد راه بره          &...
5 مرداد 1391
1